حمله عراق به ناو آمریکایی استارک عمدی نبود
تاریخ انتشار: ۱۶ مهر ۱۴۰۱ | کد خبر: ۳۶۱۴۷۴۱۹
یکی از فرماندهان نیروی دریایی ارتش در دوران دفاع مقدس حمله عراق به ناو آمریکایی استارک را غیرعمدی عنوان کرد و گفت: صدام جرات انجام چنین کاری نداشت و آنچه رخ داد، اشتباه خلبان بود. هیچ تحلیلگر نظامی که در دریا بوده باشد، حرف از انگیزه و تعمد نمیزند.
گروه سیاسی ایران اکونومیست- پرونده ویژه «عقل جنگ»: نیروی دریایی ارتش علاوه بر اینکه در دوران دفاع مقدس عملیاتهای دریایی اشکان، شهید صفری و مروارید انجام داد و توانست تعدادی زیادی از شناورهای عراقی را غرق کند و به اسکلههای البکر و الامیه نیز ضرباتی وارد سازد، امنیت خطوط کشتیرانی کشورمان را نیز تامین کرد.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
درباره این اقدام نیروی دریایی ارتش کمتر سخن گفته شده و مورد بحث و بررسی قرار گرفته است. ارتش عراق از سالهای دوم و سوم جنگ تلاش کرد تا با جنگندههایی که از کشورهای اروپایی به خصوص فرانسه دریافت کرده بود، به کشتیها و جزایر ایرانی حمله کند و مسیر صادرات نفت و واردات کالاهای اساسی به کشور را مختل سازد. نیروی دریایی ارتش در این زمینه مسئولیت داشت و توانست نقش مهم و اثرگذاری ایفا کند.
در ادامه گفتگوی ما با امیر دریادار دوم عبدالله معنوی که در دوران دفاع مقدس و پس از آن از فرماندهان میدانی و ستادی این نیرو بود را میخوانید:
ایران اکونومیست: در خدمت شما هستیم تا در خصوص موضوع «عقلانیت در دفاع مقدس» گفتگویی داشته باشیم. ذیل این موضوع میخواهیم به این بحث بپردازیم که نیروی دریایی ارتش در دوران جنگ تحمیلی چه نقشی در دفاع از اقتصاد کشور و آبهای سرزمینیمان داشت؟ ابتدا میخواهم به آغاز جنگ تحمیلی بپردازیم. گفته میشود که ارتش در ابتدای جنگ غافلگیر شد. البته در مورد نیروها و یگانهای مختلف ارتش، حرفهای متفاوتی زده میشود. آیا نیروی دریایی ارتش در وقوع جنگ غافلگیر شد و اگر غافلگیر نشد چه اقداماتی برای مقابله با ارتش بعث عراق در دریا انجام داد؟
معنوی: نیروی دریایی قبل از آغاز جنگ در خرمشهر پایگاه داشت. اکنون هم پایگاه دارد. صدام مهیای آغاز جنگ شد. از جمله اقداماتی که در حوزه دریا انجام داد، این بود که در کنار شط العرب (اروندرود) سنگرسازی کرد. این اقدام را میدیدیم و در گزارشهای نیروی دریایی هم آمده است. عدهای خدمت امام رفتند و تعدادی از مسئولان برای بازدید به خرمشهر آمدند. به مسئولان گفته شد که اقدامات انجام شده از سوی عراق و میزان تسلیحات و تجهیزاتی که به کنار رودخانه آورده شده است، برای اجرای یک جنگ است.
ایران اکونومیست: پس این برآورد در نیروی دریایی ارتش وجود داشت که تمامی تحرکات ارتش عراق برای آغاز جنگ است.
معنوی: بله. اسناد آن موجود و مکتوب هم شده است. همان موقع خدمت امام خمینی (ره) رفتند و گزارش دادند. اما آن موقع مشکلات متعددی در خرمشهر، آبادان، اهواز و... وجود داشت که کمتر کسی باور میکرد.
ایران اکونومیست: علاوه بر اینها یک آشفتگی نیز در ارتش و نیروی دریایی ارتش وجود داشت.
معنوی: جنگ فقط برای یک نیرو نیست. جنگ تمام کشور را درگیر میکند. سیستمهای سیاسی، اقتصادی، نظامی و... کشور باید متحد شوند و راهی را طی کنند تا جلوی دشمن را بگیرند. بنابراین نیروی دریایی به تنهایی نمیتواند عمل کند و باید آنچه وجود دارد، منسجم شود و در قالب سیاستهای کشور حرکت کند. این امر در تمام دنیا مرسوم است.
اما در ایران این اتفاق صورت نگرفت. آنهایی که باید سایر اجزا را فراهم و شهر را آماده میکردند، درگیر کارهای روزمره خودشان بودند. ما در خرمشهر، یگانهای بزرگی داشتیم.
۴۸ ساعت قبل از آغاز جنگ تحمیلی تصمیم گرفته شد تا تمامی شناورها از پایگاه دریایی خرمشهر به منطقه دریایی بوشهر انتقال یابند. به جز چند فروند که تحرک نداشتند و نمیشد جابجا کرد، سایر شناورها را منتقل کردیم.
ایران اکونومیست: در واقع از معرض خطر دور کردید.
معنوی: بله. این اقدام در مجلس نیز بازتاب داشت و برخی نمایندگان مطرح کردند که نیروی دریایی ارتش چرا چنین کاری انجام میدهد؟ باورشان نمیشد که صدام میخواهد علیه ایران بجنگد.
** ۲۹ شهریور ۵۹ قرارگاه فرماندهی جنگ ایجاد کردیم
اقدام بعدی که نیروی دریایی ارتش انجام داد این بود که در ۲۹ شهریور ۱۳۵۹ در بوشهر قرارگاه فرماندهی ایجاد کرد. من همان موقع بوشهر بودم. ایجاد این قرارگاه بدان معنا بود که به زودی جنگ خواهد شد. فرمانده قرارگاه نیز جانشین وقت فرمانده نیروی دریایی ارتش بود. یگانها نیز تحت امر قرارگاه قرار گرفتند.
ما برای مقابله با رژیم بعث عراق طرح بزرگی به نام ذوالفقار داشتیم. این طرح به تصویب ستاد مشترک ارتش رسیده بود.
بنابراین نیروی دریایی میدانست که جنگ خواهد شد. ارتش هم میدانست. اگر با فرماندهان نیروهای زمینی و هوایی نیز صحبت کنید، خواهند گفت که برای مقابله با ارتش عراق طرح داشتند. آن طرحها قبل از آغاز جنگ مصوب شدند. آنها میدانستند که قرار است چه اتفاقی بیافتد. طرحها براساس تهدید عراق بروزرسانی و مصوب شده بود.
ایران اکونومیست: این طرحها از گذشته وجود داشت و بعد از انقلاب بازنویسی شد، اما به معنای آمادگی نیست.
معنوی: از گذشته وجود داشت، اما وقتی شرایط را دیدند اقدام به بازنویسی کردند. عنوان طرح نیروی دریایی ارتش «ذوالفقار» بود. سایر نیروها نیز طرح داشتند. اکنون نیز نیروها برای مقابله با تهدیدات طرح دارند.
ایران اکونومیست: علیرغم اینکه این طرحها وجود داشت و مورد بازنویسی و تصویب قرار گرفت، اما به نظر میرسد که فرماندهان نیروها به خصوص نیروی زمینی ارتش درک درستی از اقدامات ارتش عراق و اندازه تهدید به معنای جنگ سراسری نداشتند.
معنوی: نیروی زمینی خودش باید پاسخ بدهد. این نیرو در ابتدای جنگ از انسجام خوبی برخوردار نبود. در سال ۱۳۵۰، زمانی که عراق میخواست اقدامی علیه ایران انجام دهد، با حرکت لشکر ۹۲ زرهی، ارتش عراق عقبنشینی کرد. اما در ابتدای جنگ که برادرم در آن یگان خدمت میکرد، لشکر از کارآیی خارج و به دلایل مختلفی دچار مسائل عدیدهای شده بود.
** از وزارت دفاع نامه زدند هر کس نمیخواهد برود
ایران اکونومیست: این وضعیت در نیروی دریایی نیز تاحدودی وجود داشت.
معنوی: وضعیت در نیروی دریایی ارتش فرق میکرد. یک آشفتگی عمومی در نیروی دریایی همچون سایر نیروها وجود داشت، اما یگانها و شناوریش دچار از کار افتادگی نشده بودند.
البته پیش از آغاز جنگ اقدام به تصفیه گسترده در این نیرو کردند. من فرمانده ناو بودم. به من نامه دادند که اگر نمیخواهی برو. ما که در بهترین دانشگاهها و کشورها تحصیل کرده بودیم را میخواستند به راحتی از دست بدهند. البته بسیاری هم رفتند. من این نامه را هنوز دارم.
ایران اکونومیست: این نامه از فرماندهی به شما داده شد؟
معنوی: از وزارت دفاع به نیرو ابلاغ شد. تصور میکردند جنگی در پیش نداریم و آنها که میخواهند، میتوانند بروند.
ایران اکونومیست: پس علیرغم اینکه یک آشفتگی عمومی در ارتش وجود داشت و در سطح راهبردی نیز نسبت به وقوع جنگ غافلگیر شدیم، اما نیروی دریایی ارتش آغاز جنگ را پیشبینی کرد و اقداماتی انجام داد. البته برخی عنوان میکنند که ما تحرکات ارتش عراق را میدیدیم، اما تصور نمیکردیم که عراق میخواهد یک جنگ همهجانبه و گسترده را آغاز کند.
معنوی: ما میتوانستیم اقدام کنیم، اما لشکر ۹۲ زرهی اهواز چه کاری میخواست انجام بدهد. با کدام تانک میخواست در برابر ارتش عراق بایستد؟
نیروی دریایی در آغاز جنگ جایگاه و تشخیص داشت. اینکه شما به عقلانیت اشاره فرمودید، یکی از ابعاد آن در جنگ همین است. نیروی دریایی میدانست که جنگ میخواهد آغاز شود، اما شرایط سیاسی و اجتماعی جامعه ما این حرف را نمیپذیرفت. کسی باور نمیکرد.
ایران اکونومیست: در واقع این غافلگیری فراگیر بود و مردم باور نمیکردند که عراق میخواهد به ایران حمله کند.
معنوی: از عموم مردم که نباید انتظار داشت، اما یک نیروی تخصصی بر مبنای شواهد و نشانهها نباید غافلگیر شود.
اولین اقدامی که نیروی دریایی ارتش انجام داد، شناورها و تجهیزاتش را از دسترس دشمن دور کرد. شناورها اگر در همان جا میماندند با سلاحهای سبک میتوانستند به آن آسیب وارد کنند. قیمت هر ناوچه موشکانداز میلیونها دلار بود.
ایران اکونومیست: ناوچههایی که ایران به تازگی خریده بود و مجهز به موشک هارپون بودند.
معنوی: نیروی دریایی همه اینها را به منطقه دریایی بوشهر منتقل کرد. کارکنان و خانوادههایشان نیز به آن منطقه جابجا شدند.
ایران اکونومیست: گردان تکاوران نیروی دریایی یک روز پیش از آغاز جنگ در خرمشهر مستقر شد؟
معنوی: خیر. ناخدا صمدی فرمانده این گردان میگفت که شب همان روزی که جنگ آغاز شد، حرکت کردند و صبح روز یکم مهر در خرمشهر بودند.
ایران اکونومیست: در خاطرات برخی از تکاوران آمده است که میگویند ما دو روز قبل از آغاز جنگ در خرمشهر بودیم.
معنوی: تعدادی از تکاورها برای برقراری امنیت خرمشهر، از گذشته در آنجا حضور داشتند. آنها با درخواست مدنی استاندار وقت خوزستان که پیشتر فرمانده نیروی دریایی ارتش بود، به آنجا رفتند. تکاورها در برقراری امنیت در خرمشهر عملکرد خوبی داشتند.
** صدام به دنبال تسلط بر اروندرود بود
ایران اکونومیست: نیروی دریایی ارتش با آغاز جنگ تحمیلی چه اقداماتی برای مقابله ارتش عراق در دریا انجام داد؟
معنوی: ما در گام اول باید میفهمیدیم که صدام چه میخواهد. در روزهای اول جنگ که صدام حمله کرد، به خبرنگارها گفت که من سه روزه خوزستان را از ایران جدا میکنم. بعد که دولت ایران را برکنار کردم، در تهران مصاحبه میکنم.
ایران اکونومیست: یعنی فرماندهان نیروی دریایی ارتش در قرارگاه عملیاتی این نیرو، اهداف عملیاتی صدام را برآورد و برای مقابله با آن، ماموریتها و عملیاتهایی طراحی کردند؟
معنوی: بله دقیقاً همینطور بود. صدام در حوزه دریا میگفت جزایر ابوموسی و تنب کوچک و بزرگ متعلق به اعراب است و باید به آنها برگردد. قرارداد الجزایر را هم پاره کرده بود.
ایران اکونومیست: البته در قرارداد الجزایر بحثی در مورد جزایر نشده است و صدام برای اینکه از حمایت اعراب برخوردار شود، بحث جزایر را مطرح کرد.
معنوی: در قرارداد الجزایر موضوع اروندرود مطرح شده بود. صدام میخواست در حوزه دریا و آب بر اروند نیز مسلط شود. او تصور میکرد که در مدت زمان کوتاهی به این هدف دست خواهد یافت، اما ناکام ماند.
ایران اکونومیست: به یکی از اهداف صدام در دریا اشاره فرمودید. صدام چه اهداف دیگری را دنبال میکرد؟
معنوی: عراق تنها دارای یک بندر بوده و وسعت راهبردی صدام در دریا متکی به بندر امالقصر بود. صدام اگر میتوانست خوزستان را جدا کند، وسعت راهبردیاش بسیار افزایش مییافت و ساحل در اختیارش قرار میگرفت.
ایران اکونومیست: اینکه میفرمایید مربوط به زمین است. صدام در دریا چه اهدافی داشت؟
معنوی: صدام اگر در دریا نیز موفق میشد، سواحل را در اختیار میگرفت. یکی از اهداف صدام این بود که حضورش را در دریا گسترش دهد و تنها متکی به بندر امالقصر نباشد.
نیروی دریایی پس از تشکیل قرارگاه، برای حضور در دریا برنامهریزی کرد. ابتدا باید اطلاعاتی به دست میآورد که نیروی دریایی ارتش عراق در کجا میخواهد حضور پیدا کند.
** تحرکات کشورهای عربی را در آغاز جنگ رصد کردیم
ایران اکونومیست: یعنی اولین اقدام شما گشتزنی و شناسایی بود؟
معنوی: این ماموریت پیش از آغاز جنگ نیز وجود داشت. ما ژئوپلیتیکی در منطقه داریم که باید ببینیم نیروی دریایی فقط خودش میخواهد جلو بیاید یا اینکه میخواهد در کویت هم پهلو بگیرد و از آنها نیز کمک بگیرد. بنابراین نیروی دریایی به شناسایی راهبردهای عملیاتی کشورهای همسایه و ارتباط آنها با صدام نیز پرداخت.
ایران اکونومیست: این کارها در قرارگاه انجام میشد؟
معنوی: بله. موضوعات ژئوپلیتیک برای فرمانده بسیار مهم است. البته آن موقع نیروهای فرامنطقهای در خلیج فارس حضور نداشتند. اما منطقه فقط صدام و عراق نبود. تمام کشورهای حاشیه جنوبی خلیج فارس هم میتوانستند در خدمت صدام باشند. یکی از ابعاد عقلانیت در جنگ همین است که به شناسایی راهبردهای عملیاتی کشورها بپردازیم.
قبل از آغاز جنگ صدام سخنانی در رابطه با منطقه و خلیج فارس مطرح کرد که نیروی دریایی ارتش مانور بزرگی برگزار کرد.
ایران اکونومیست: این مانور چه زمانی برگزار شد؟
معنوی: دو ماه پیش از آغاز جنگ. صدام یک شبه تصمیم به حمله نگرفت و از مدتها پیش برنامهریزی کرده بود. صدام پس از پیروزی انقلاب، آماده حمله به ایران شد. شوروی نیز بزرگترین پشتیبان صدام بود.
قرارگاه رزمی ۴۲۱ شرایط را سنجید و وضعیت را بررسی کرد. البته کشورهای عربی در ابتدای جنگ اعلام بیطرفی کردند، اما ما بدون توجه به آن اعلام، تحرکات آنها را زیرنظر گرفتیم و در ادامه دیدیم که علیرغم اعلام بیطرفی در خدمت صدام بودند. اقدامات کشورهای عربی از سوی نیروی دریایی کنترل میشد.
** نیمی از خلیج فارس را منطقه جنگی اعلام کردیم
ایران اکونومیست: پس شما رصد، کنترل و عملیات انجام میدادید.
معنوی: ما رصد و کنترل را گشت و شناسایی نامگذاری میکنیم. این کار با بالگردها، هواپیماها و شناورها انجام میگرفت.
نیروی دریایی در شب نخست جنگ، شمال خلیج فارس را منطقه جنگی اعلام کرد؛ یعنی هیچ شناوری بدون اجازه نمیتوانست این خط را طی کند. به تمام دنیا نیز اعلام شد که هر شناوری میخواهد عبور کند باید از نیمه جنوبی بگذرد، مگر اینکه اطلاع دهد. ما در طول دوران دفاع مقدس این منطقه را کنترل و تمامی شناورهای جنگی و غیرجنگی را بررسی میکردیم. یکی از عقلانیتهای در جنگ نیز همین بود.
** آبادان را از سقوط نجات دادیم
ایران اکونومیست: آن سه عملیاتی که نیروی دریایی ارتش در مدت ۶۰ – ۷۰ روز نخست جنگ در خلیج فارس انجام داد، پیشدستانه یا واکنشی بود؟
معنوی: صدام در تلاش بود تا خوزستان را جدا کند، اما نتوانست و حتی ۳۴ روز پشت دروازههای خرمشهر ماند. اولین شکست راهبردی صدام در خرمشهر رقم خورد. پس از سقوط خرمشهر، آبادان محاصره شد، اما از سوی نیروی دریایی ارتش پشتیبانی شد.
ایران اکونومیست: آبادان به شکل ۲۷۰ درجهای محاصره شد و محاصرهاش کامل نشد.
معنوی: بخشی از آن ۹۰ درجه آب و راه دریایی بود. آبادان اگر راه دریایی نداشت و توسط نیروی دریایی از سوی ماهشهر پشتیبانی نمیشد، سقوط میکرد. در این زمینه هوادریا خیلی نقش داشت.
ایران اکونومیست: سرلشکر صفوی در خاطراتش میگوید که دلیل شکست عراق در عملیات ثامنالائمه، عدم تکمیل محاصره آبادان بود. اگر آن محاصره تکمیل میشد، چه بسا آبادان سقوط میکرد یا اینکه عملیات آزادسازی آن به سختی انجام میشد.
معنوی: اگر آبادان سقوط میکرد، مسیر سقوط اهواز و جداسازی خوزستان برای صدام هموار میشد.
ایران اکونومیست: هدف حداقلی صدام که تسلط بر اروندرود و شبهجزیره آبادان بود نیز تا حدودی برآورده میشد.
معنوی: البته تکاورها و نیروهای مختلف در اروندرود مستقر بودند.
بنابراین ما اگر در دریا فکر نمیکردیم که صدام چه آیندهای را میخواهد رقم بزند و حاکمیتش را نگرفته بودیم، باخته بودیم.
ایران اکونومیست: پس قرارگاه رزمی ۴۲۱ به خوبی توانسته بود اهداف صدام را شناسایی کند و برای مقابله با آن اهداف، طرحریزی کند. یکی از آن طرحها که تاکنون کمتر گفته شده است، این بود که اجازه نداد محاصره آبادان تکمیل شود.
معنوی: ما اگر در دریا حاکم نبودیم، نمیتوانستیم وارد عملیاتها بشویم. مسیر حرکت شناورها با مرزی که صدام بر آن مسلط بود، کمتر از هشتاد نود کیلومتر بود و میتوانست با موشک ما را هدف قرار دهد.
** جنگ که شد خودجوش سامان یافتیم
ایران اکونومیست: شما معتقدید که نیروی دریایی ایران از ابتدا تا پایان جنگ، دست برتر نسبت به نیروی دریایی ارتش عراق داشت؟
معنوی: جنگ که شروع شد، خدا نیرویی در درون بچهها قرار داد که همه پای کار آمدند. کارکنان ناوچه پیش من آمدند و گفتند: فرمانده چه زمانی به دریا میرویم؟
ایران اکونومیست: یعنی بدون اینکه دستوری صادر شود، سازمان رزم خود به خود انسجام یافت.
معنوی: بله. کارکنان دو سال دست به سیاه و سفید نزده بودند، اما به سرعت ناو را آماده کردند. کاری که به سادگی نمیتوان انجام داد. جنگ که شروع شد، کارکنان شبانهروز مشغول تلاش بودند.
ایران اکونومیست: پس جنگ، خود به خود نظمی را در نیروی دریایی ارتش به وجود آورد.
معنوی: جنگ عاملش بود. آن کسی که این نظم را به وجود آورد، خدا بود. وگرنه هر جنگی این کار را نمیکند. نیروی دریایی یک نیروی تخصصی و تجهیزاتمحور است. اگر آن نظم به وجود نمیآمد، معلوم نبود چه اتفاقاتی رُخ میداد.
ایران اکونومیست: دست برتر ما در دریا متکی به تجهیزات یا تحلیلهای راهبردی بود؟
معنوی: عامل نخست نیروی انسانی بود. البته نیروی انسانی بعد از ۳۱ شهریور با قبل از آن روز تفاوت دارد. در عملیات مروارید، یکی از کارکنان ناوچه پیکان دستش قطع شد. شهید همتی فرمانده آن ناوچه درخواست بالگرد داد، اما آن فرد حاضر نشد از ناوچه جدا و عملیات را ترک کند. این رفتار با الگوهای معمولی قابل سنجش نیست. دومین عامل تجهیزات بود که به سرعت آماده رزم شدند.
** دولت موقت تعدادی از موشکهای هارپون را برگرداند
ایران اکونومیست: کلاس ناوچههای موشکانداز ما نسبت به ناوچههای اوزای عراقی بهتر بود؟
معنوی: بله. ما تازه ۹ فروند از مجموع ۱۲ فروندی که به فرانسه سفارش داده شده بود، گرفته بودیم. البته ناوچهها تکمیل نشده بودند و دولت موقت تعدادی از موشکهای هارپون این ناوچهها را برگرداند. کارکنان ما بدون نیاز به مستشاران خارجی، شناورها را به حرکت درآوردند.
عامل سوم اشراف آن تیمی بود که در قرارگاه مستقر بود. آنها هم اشراف داشتند و هم تحلیلهای درستی ارائه میکردند. ما برای مقابله با صدام در دریا، بیش از سی چهل دستورالعمل و طرح رزمی داشتیم.
ایران اکونومیست: آن سه عملیاتی که اجرا شد، پیشدستانه یا واکنشی بود؟
معنوی: صدام تصمیم گرفت خارک را هدف قرار دهد تا صادرات نفت با اختلال مواجه شود.
ایران اکونومیست: شما ما به ازای آن سکوهای نفتی البکر و الامیه عراق را هدف قرار دادید؟
معنوی: بله. صدام در طول هشت سال جنگ، بیش از ۲ هزار و ۸۰۰ بار به خارک حمله کرد.
** اجازه ندادیم صدام از راه دریا به خارک برسد
ایران اکونومیست: صدام میخواست با ناوچههای اوزا خارک را هدف قرار بدهد؟
معنوی: نه. ناوچههای اوزا جلو آمدند اما به آنجا نرسیدند. البته میخواستند به ۵۰ مایلی جزیره برسند و سپس موشک شلیک کنند، اما اقدامات نیروی دریایی ارتش مانع شد. ما اجازه ندادیم، عراق از راه دریا به جزیره خارک نزدیک شود.
کار مهمی که نیروی دریایی ارتش در طول جنگ انجام داد، حفظ و تامین خطوط کشتیرانی ایران بود تا اقتصاد کشور زنده بماند. کشتیها به بندر امام خمینی (ره) میرفتند. در آنجا بارگذاری میکردند و در کشور توزیع میشد. ما باید از این کشتیها حفاظت میکردیم.
ایران اکونومیست: هدف از اجرای عملیات مروارید چه بود؟
معنوی: صدام در آن عملیات همه شناورهایش را وارد دریا کرد. نیروی دریایی به همراه نیروی هوایی حماسه آفریدند و نیروی دریایی عراق را شکست دادند.
ایران اکونومیست: البته صدام همچنان ناوهایی داشت، اما توان تهدیدی نداشت و نمیتوانست اقدام جدی در دریا علیه ایران انجام دهد.
معنوی: بیشتر شناورهای عراق غرق شد و توانی برایش باقی نماند.
ایران اکونومیست: به همین دلیل صدام در ادامه به تقویت نیروی هوایی پرداخت تا از طریق آسمان بتواند به خارک و کشتیهای ما حمله کند.
معنوی: بله. البته عراقیها از ایتالیا مین خریده بودند، اما جرات نمیکردند وارد کنند. کمکی که غربیها در این زمینه به صدام کردند، ارائه هواپیماهای سوپراتاندارد با موشکهای اگزوسه و بالگردهای مخصوص عملیات دریایی بود. این در شرایطی بود که دیگران به ما سیم خاردار هم نمیدادند.
خارک یک جزیره با شصت هفتاد مخزن نفتی کوچک و بزرگ بود. سه چهار اسکله نیز داشت. اما صدام در هشت سال جنگ، علیرغم حملات متعدد که رقم آن را بیان کردم، نتوانست خارک را نابود کند. نیروی هوایی، پدافند هوایی و نیروی دریایی از خارک محافظت کردند.
ایران اکونومیست: با چند نیرو و یگان پدافند جزیره را شکل دادید.
معنوی: بعدها ارتش عراق، جنگنده پیشرفتهتری خریداری کرد تا در ارتفاع بالاتری به خارک حمله کند و در دام پدافندی ارتش ایران گیر نکند.
رهبر معظم انقلاب اسلامی در هفتم آذر ۱۳۸۷ فرمودند که عملیات مروارید را خیلیها میدانند، اما آن زمانی که کشتیها و نفتکشها برای تردد در دریا نیاز به امنیت داشتند تا اقتصاد کشورمان زنده بماند، نیروی دریایی جوهره خودش را نشان داد.
ایران اکونومیست: آن هم در شرایطی که برخی از شرکتهای جهانی بیمه، کشتیها را بیمه نمیکردند.
معنوی: هزینه بیمه به مقداری گران شد که ایران نفتکشها را خریداری کرد.
** بیش از ۱۰ هزار کشتی اسکورت کردیم
ایران اکونومیست: پس از عملیات مروارید، نیروی دریایی ارتش وارد عرصه جدیدی شد و آن حفاظت از مسیر کشتیرانی بود.
معنوی: اگر نیروی دریایی ارتش اقتدارش را در روز هفتم آذر برقرار نمیکرد، هیچ معلوم نبود، چه اتفاقی رُخ میداد. ایران در طول جنگ ۳۰۰ میلیون تُن کالا وارد کرد. این میزان کالا چگونه وارد کشور شدند؟
ما اسکورت کاروان کشتیها را انجام میدادیم؛ گاهی به صورت تکی و گاهی جمعی که تا ۲۵ کشتی و نفتکش هم میرسید. ما گاهی وقتها برای اسکورت کشتیها، عملیات فریب اجرا میکردیم. ورودی بندر امام خمینی (ره) تا مرز عراق، کمتر از صد کیلومتر بود. عراق این فاصله را میتوانست با بالگرد، موشک و... هدف قرار دهد. بنابراین کشتیها و نفتکشها در معرض خطر بودند، اما با عملیاتهای اسکورتی که انجام دادیم آنها را به سلامت به بندر میرساندیم.
بزرگترین نقشی که نیروی دریایی ارتش ایفا کرد، اسکورت ۱۰ هزار کشتی بود. عراقیها یک هزار و ۱۰۰ فروند موشک به سوی ما پرتاب کردند، اما تعدادی اندکی از آنها به هدف اصابت کردند. ۲۴ فروند کشتی در طول جنگ غرق شدند. این ارقام را با جنگی که در سال ۱۹۸۲ بین آرژانتین و انگلستان رخ داد، مقایسه کنید. آرژانتینیها سیستمهای قدیمیتر عراقیها را داشتند، اما توانستند بیش از ۱۳ فروند ناو جنگی انگلیس را در مدت دو هفته غرق کنند.
ایران اکونومیست: آن هم انگلیسی که یکی از قدرتهای برتر در حوزه رزم دریایی است.
معنوی: عراق تجهیزات بسیار بهتری نسبت به آرژانتین داشت. تمام اطلاعات را هم داشت، اما نتوانست ما را نابود کند. نیروی دریایی فکر کرد و طرحهایش را آورد. یکی از کارهای نیروی دریایی ساخت تجهیزاتی برای فریب موشکهای دشمن بود.
ایران اکونومیست: که اصطلاحاً آنها را هدفهای کاذب مینامیدید.
معنوی: بله.
** نگذاشتیم کشور دچار قطحی و فاجعه جنگهای جهانی اول و دوم شود
ایران اکونومیست: سیستم کارآیی هدف کاذب چگونه بود؟
معنوی: موشک چون در لحظه آخر رادارش را روشن میکند، هدف بزرگتر را میگیرد و به سراغش میرود. هدف کاذب، هدف بزرگتری نسبت به هدف اصلی به رادار موشک نشان میداد و موشک به سراغ آن میرود.
نیروی دریایی ارتش عقلانیت را به کار گرفت و اگر ما نمیتوانستیم امنیت تردد را برقرار بکنیم، فاجعه رُخ میداد. در جنگ جهانی اول و جنگ جهانی دوم که ایران نقش آنچنانی در جنگ نداشت، دچار قحطی شد، اما ما در جنگی که هشت سال به طول انجامید و همه دنیا در برابر ما بودند، اجازه ندادیم چنین فاجعهای رخ بدهد. البته با کوپن زندگی کردیم، اما هیچگاه دچار قحطی نشدیم. ضمن اینکه قیمت نفت به شدت کاهش یافت و به کمتر از ده دلار رسید. سال ۶۶، با ۹ میلیارد دلار هم جنگ اداره شد و هم شکم مردم سیر شد.
ایران اکونومیست: که البته رقم آن را کمتر و ۶ میلیارد دلار هم ذکر میکنند.
معنوی: اگر اشتباه نکنم ۶ میلیارد دلار برای سال ۶۵ بود.
آمریکا، شوروی و غرب به دنبال این بودند که ملت ایران را از پای دربیاورند، اما موفق نشدند. صدام بازیچه بود و آنها برای صدام طراحی میکردند. صدام ماهیانه ۶۰۰ میلیون تا یک میلیارد دلار برای جنگ هزینه میکرد. اول اینکه این هزینهها را از کجا میآورد و دوم اینکه در نهایت چه کار توانست بکند؟ همه دست به دست هم دادند، اما نتوانستند کاری بکنند و ما را از پا دربیاورند. تا پایان جنگ تحمیلی، مردم نانشان پای سفرهشان بود. اینها از مسیر واردات تامین شد. اهمیت و نقش نیروی دریایی در اقتصاد دوران دفاع مقدس بیبدیل است و کشور را سرپا نگه داشت.
ایران اکونومیست: بنابراین برخلاف اینکه برخی میگویند نیروی دریایی ارتش در دوران دفاع مقدس در حاشیه قرار داشت، شما معتقدید که اینگونه نبود.
معنوی: بله. متاسفانه نیروی دریایی در معرفی نقش خود در دفاع مقدس و تبلیغات ضعیف است و به خوبی به تبلیغ خود نمیپردازد.
ایران اکونومیست: صدام از سالهای ۶۱ و ۶۲ در برابر هر عملیاتی که ایران در جبهههای جنگ انجام میداد، اقدام به بمباران مناطق مسکونی و حمله به کشتیها و نفتکشها میکرد؛ در واقع میخواست هم مردم را از پای درآورد و هم اقتصاد کشور را فلج کند.
معنوی: بله. علاوه بر این، هر وقت جبههها آرام بود، اینها به خارک و کشتیها حمله میکردند. این موضوع را در تطبیق تاریخها میتوان به دست آورد.
سازمانهای بینالمللی در برابر جنایتهای صدام در حوزه دریا و اقتصاد سکوت کردند. این جنایتها در برابر چشمان آنها که ناوگانشان در خلیج فارس حضور داشت، رخ داد، اما سکوت کردند.
البته خداوند نیز نشانشان داد. بعد از اولین باری که آمریکا و غربیها به صدام چراغ سبز نشان دادند تا با هواپیماهای سوپراتاندارد به ما حمله کنند، یک ناو آمریکایی به اشتباه از سوی عراق هدف قرار گرفت.
** عراق اشتباهی ناو آمریکایی استارک را هدف قرار داد
ایران اکونومیست: منظورتان ناو یو.اس.اس استارک است؟
معنوی: بله. جنگنده عراقی با هدف حمله به ناوچه سبلان که بنده فرماندهاش بودم، به آن منطقه آمد، اما به اشتباه ناو آمریکایی که در ۵ مایلی ما قرار داشت، هدف قرار داد.
ایران اکونومیست: در رابطه با این حادثه تحلیلهای متفاوتی ارائه میشود و برخی میگویند صدام در پاسخ به نزدیکی آمریکا به ایران در جریان مک فارلین، این ناو را هدف قرار داد.
معنوی: اصلاً اینگونه نیست. من آنجا بودم و آن جنگنده اشتباهی هدف قرار داد.
ایران اکونومیست: البته صدام از آمریکا عذرخواهی کرد و آمریکا هم پذیرفت.
معنوی: آمریکا به قدری از صدام و حامیانش پول گرفته بود که نیاز به عذرخواهی و پذیرش هم نبود. باید از زاویه دیگری به این ماجرا نگاه کرد.
ایران اکونومیست: حمله عراق به ناو آمریکایی یک موضوع مهم و مبهم در تاریخ جنگ است؛ اینکه آیا اشتباهی صورت گرفته یا صدام انگیزه خاصی داشته است.
معنوی: هیچ نقطه مبهمی ندارد. جنگنده عراقی ناو آمریکایی را با ما اشتباه گرفت.
ایران اکونومیست: اینکه میگویید هیچ نقطه مبهمی ندارد، بر مبنای چیست؟
معنوی: رادار. ما در فاصله ۱۰ مایلی یکدیگر قرار داشتیم و رادار ما را نشان میداد. خلبان در تشخیص دچار اشتباه شد. آن خلبان موشک دوم را بلافاصله شلیک کرد و منتظر نماند که موشک اول اصابت کند و سپس موشک دوم را شلیک کند.
صدام جرات انجام چنین کاری نداشت و آنچه رخ داد، اشتباه خلبان بود. هیچ تحلیلگر نظامی که در دریا بوده باشد، حرف از انگیزه و تعمد نمیزند. صدام عددی نبود که بخواهد چنین کاری انجام بدهد. صدام بازیچه بود و میخواست ما را بزند که اشتباه کرد. چرا پس از آن دوباره نزد؟
ایران اکونومیست: پس از آن همکاریهای آمریکا و عراق افزایش یافت و تعداد ناوهای آمریکا در خلیج فارس افزایش یافت.
معنوی: عراق دیگر به آن خلبان اعتماد نداشت. ممکن بود باز هم به اشتباه یکی از ناوهای آمریکا را هدف قرار دهد.
ایران اکونومیست: پس شما معتقدید که کاملاً اشتباه خلبان بوده است.
معنوی: بله حتماً اینگونه بوده است. پس از آن به جنگندههای عراقی اجازه داده نشد که به ما حمله کنند. از فاصله ۵۰ مایلی امکان شناخت شناور وجود ندارد.
ایران اکونومیست: فاصله شما با ناو آمریکایی چقدر بود؟
معنوی: کمتر از ۱۰ کیلومتر بود. عراقیها پس از آن حادثه فقط به سراغ کشتیهای تجاری رفتند.
من در دوره پهلوی نیز به جنگ رفتم و در جنگ ظفار در عمان شرکت داشتم. آن جنگ با دفاع مقدس قابل مقایسه نیست.
** مقایسه دفاع مقدس با جنگ ظفار
ایران اکونومیست: البته جنگ ظفار، جنگ بزرگ و گستردهای نبود و آنهایی که در برابر حکومت عمان قرار داشتند، گروههای چریکی بودند.
معنوی: بالاخره آنها همه چیز داشتند و ما نیز با ناو، بالگرد و جنگنده به آنجا رفتیم. یکی از هواپیماهای ما سقوط کرد و ما تلاش کردیم تا به سراغ آن هواپیما برویم، اما آنها اجازه ندادند و ما را هدف قرار دادند.
ایران اکونومیست: بالاخره آن گروهی که در برابر حاکمیت عمان قرار داشتند، قابل مقایسه با ارتش عراق نبودند.
معنوی: بله، ولی بالاخره نیروهای زمینی، دریایی و هوایی ایران درگیر این جنگ شدند. من دو بار به این جنگ اعزام شدم. آن موقع یک کلنل انگلیسی جنگ را پایهریزی کرد، اما ما در دفاع مقدس بر پایه توانمندیهای خودمان ایستادگی کردیم. ما در دفاع مقدس، آقای خودمان بودیم تا اینکه یک نفر دیگر برای ما بنویسد و اجرا کنیم. ما در دفاع مقدس روی پای خودمان ایستادیم و این با آن کشورهایی که وابسته به شرق و غرب هستند، تفاوت دارد.
اکنون نیز امکانات ما در نیروهای مسلح قابل مقایسه با گذشته و حتی کشورهای دنیا نیست. ما اگر در حوزه اقتصادی با این مشکلات مواجه نبودیم، وضعیتمان خیلی فرق میکرد.
** حمله دریایی آمریکا در ۲۹ فروردین ۶۷ تروریستی بود
بنابراین ما در دفاع مقدس بر مبنای عقلانیت عمل کردیم. ما عملیاتها را بر مبنای شناخت، شناسایی و علیرغم تمام سختیها و کمبودها انجام دادیم. در دفاع مقدس همه پای کار بودند. ما در ۲۹ فروردین سال ۶۷ با آمریکاییها جنگیدیم. از اسکله جدا شدیم و به نبرد با آنها رفتیم. اگر آمریکاییها جای ما بودند، از اسکله جدا نمیشدند.
ایران اکونومیست: شجاعتی در آن درگیری از نیروی دریایی دیده شد.
معنوی: ما بر مبنای تکلیف عمل کردیم.
ایران اکونومیست: البته ما در آن درگیری به ضعفهایمان پی بردیم.
معنوی: آن عملیات کاملاً تروریستی بود. آمریکاییها قرار نبود اقدامی بکنند.
ایران اکونومیست: شما در آن عملیات فرمانده چه ناوچهای بودید؟
معنوی: سبلان. آمریکا اعلام بیطرفی کرده بود و نباید با ما میجنگید و به همین دلیل در ادامه محکوم شد. ایران پس از اینکه به دادگاه لاهه شکایت کرد، آمریکا محکوم شد.
اگر آمریکا به شکل تروریستی و غافلگیرانه عمل نمیکرد، پنج شش فروند آنها را با توپ هدف قرار میدادیم. شناورهای آمریکایی در نزدیکی ما بودند و فاصلهشان با ما حدود یک مایل بود. همه آنها را میتوانستیم با توپ بزنیم.
ما برای جنگیدن و حتی عملیات گشت و شناسایی، طرح و دستورالعمل رزمی داشتیم، اما آنها اقدام تروریستی انجام دادند. کسی هم پای کار ما نبود؛ نه نیروی هوایی بود، نه نیروی زمینی بود و نه تکاوری بود.
ایران اکونومیست: بالاخره نیروی دریایی در روز ۲۹ فروردین غافلگیر شد.
معنوی: غافلگیری زمانی است که طرحهای عملیاتی دشمن را بدانیم، اما او به یکباره اقدامی انجام میدهد که غافلگیر میشویم. من از ۱۰ روز قبل در دریا بودم و اینها هم کنارم بودند. این کجایش غافلگیری است؟ اگر منظورتان از غافلگیری، عملیات تروریستی است، بله.
آمریکاییها چه زمانی گفتند که ما میخواهیم با ایران بجنگیم؟ صدام حداقل گفت که من قرارداد الجزایر را پاره کردم و میخواهم با ایران بجنگم، اما آمریکا چیزی نگفت.
** آیا در پایان جنگ در دریا غافلگیر شدیم؟
ایران اکونومیست: بالاخره ما باید از رخدادها و حوادث پیشبینی میکردیم که آمریکاییها به ما حمله خواهند کرد.
معنوی: قرار نبود کسی با آمریکاییها بجنگند. صدام چون توان نداشت، میخواست ما را با آمریکاییها درگیر کند.
بزرگترین عقلانیتی که نیروی دریایی در دوران دفاع مقدس انجام داد، اعمال حاکمیت بر خلیج فارس بود. ایران بر دریا حاکم بود و نیمی از دریا را هم به عنوان منطقه جنگی اعلام کرد. آمریکاییها هم اجازه نداشتند به آن منطقه وارد شوند.
نیروی دریایی تا پایان ایستاد و اجازه نداد صادرات نفت و واردات کالاهای اساسی و مورد نیاز قطع شود.
ایران اکونومیست: در مقطع پایان جنگ غافلگیر شدیم که یک بُعد آن در خلیج فارس بود. واقعیتها را درک میکردیم، اما نمیدانستیم چه پیش خواهد آمد. سیاست ما در آن برهه عدم درگیری گسترده در خلیج فارس بود. صدام به دنبال این بود تا جنگ را در خلیج فارس گسترش بدهد و به آن بُعد بینالمللی بدهد، اما ایران به درستی نسبت به این راهبرد عراق واقف بود و نیروهایش را به صورت گسترده درگیر جنگ در خلیج فارس نکرد. اما نسبت به اقدام آمریکاییها در روز ۲۹ فروردین ۶۷ غافلگیر شدیم.
معنوی: ما نمیخواستیم با آمریکاییها در خلیج فارس بجنگیم. اگر قرار بود بجنگیم، اجازه نمیدادیم یکی از ناوهایش از تنگه هرمز عبور کند. آنها از ابتدا تا پایان جنگ بهانهای پیدا نکردند و این کاری که انجام دادند، تروریستی بود و در جامعه بینالملل نیز محکوم شدند.
ایران اکونومیست: آمریکاییها در سال پایانی جنگ آرایش جنگی گرفته بودند و باید منتظر میبودیم که اقدامی علیه ما انجام بدهند. باید میدانستیم که هر کنشی، موجب واکنش از سوی آمریکا خواهد شد.
معنوی: من آن کتابی که درباره ناو ساموئل بیرابرتز در خارج از کشور نوشته شده است را خواندهام؛ آن ناوی که در خلیج فارس روی مین رفت. ناو به قدری رفته و آمده و حرکت کرده که به مین دریایی برخورد کرده است. هرکس این کتاب را بخواند، خندهاش میگیرد و میداند که فرمانده آن ناو چه بلاهتی به خرج داده است. مین را دیده، اما روی آن رفته است.
در بررسی عواملی که موجب شد در هشت سال دوران دفاع مقدس به پیروزی برسیم، علاوه بر نیروی انسانی، تجهیزات و طرحهای عملیاتی، اعتقادات را نمیتوان نادیده گرفت. ما با امید به کمک خداوند عملیاتها را انجام میدادیم و دو عنصر توکل و تدبیر در کنار هم قرار داشتند.
ما پس از دفاع مقدس ناو جنگی و زیردریایی ساختیم و در آبهای دوردست حضور پیدا کردیم. اینها نتیجه و دستاورد دفاع مقدس است.
انتهای پیام/
منبع: خبرگزاری ایرنا برچسب ها: بوشهر ، انگلیس ، فرانسه ، جنگ تحمیلی ، خرمشهر ، دفاع مقدس ، ایرنا ، شهر تهران ، نفت ، عمان ، اهواز ، بندرامام خمینی ، عقل جنگ ، کویت ، جنگ جهانی اول ، صدام ، جنگ جهانی دوم ، خوزستان ، عملیات مروارید ، خلیج فارس ، وزارت دفاع و پشتیبانی نیروهای مسلح ، انگلستان ، ایتالیا ، آرژانتین ، سبلان ، ایالات متحده آمریکا ، امام خمینی ، عراق ، آبادان ، ایرانمنبع: ایران اکونومیست
کلیدواژه: بوشهر انگلیس فرانسه جنگ تحمیلی خرمشهر دفاع مقدس ایرنا شهر تهران نفت عمان اهواز بندرامام خمینی عقل جنگ کویت جنگ جهانی اول صدام جنگ جهانی دوم خوزستان عملیات مروارید خلیج فارس وزارت دفاع و پشتیبانی نیروهای مسلح انگلستان ایتالیا آرژانتین سبلان ایالات متحده آمریکا امام خمینی عراق آبادان ایران نیروی دریایی ارتش نیروی دریایی ارتش دوران دفاع مقدس ایران اکونومیست قرارداد الجزایر نیروی دریایی نیروی دریایی قبل از آغاز جنگ ما در دفاع مقدس پیش از آغاز جنگ هدف قرار عملیات مروارید آمریکایی ها برای مقابله جنگ غافلگیر شد آمریکایی ها ابتدای جنگ غافلگیر شدیم میلیارد دلار ناو آمریکایی خلیج فارس هدف قرار دهد حوزه دریا صدام در دریا نیروی هوایی اقتصاد کشور ۲۹ فروردین جنگ تحمیلی امام خمینی پایان جنگ چنین کاری قرار گرفت جنگ جهانی عملیات ها ارتش عراق کشتی ها عراقی ها راه دریا بر مبنای نفتکش ها ناوچه ها تا پایان پس از آن ما حمله یگان ها هشت سال علی رغم طرح ها اما آن
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت iraneconomist.com دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «ایران اکونومیست» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۶۱۴۷۴۱۹ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
امیر سرتیپ بختیاری: محسن رضایی و ابوشریف اعتقاد داشتند وظیفه سپاه جنگیدن با دشمن خارجی نیست /گروههای چپ به ارتشیها تهمتهای ناموسی زدند
به گزارش خبرگزاری خبرآنلاین، عملیات بیت المقدس در تاریخ دهم اردیبهشت ماه سال ۱۳۶۱ آغاز و در روز سوم خرداد ماه همان سال با فتح خرمشهر به دست رزمندگان ایرانی به پایان رسید. نیروهای مسلح جمهوری اسلامی ایران در این عملیات قصد ورود به خاک عراق را داشتند که بنا به دلایل نظامی این امر تحقق نیافت و طرح عبور از مرز به عملیات بعدی یعنی عملیات رمضان موکول شد.
بنابر روایت جماران، در این شرایط سه راهکار اساسی بر روی میز مسئولان وقت برای تصمیم گیری در مورد ادامه وضعیت جنگ پس از فتح خرمشهر وجود داشت که در نهایت استراتژی ادامه جنگ و ورود به خاک عراق اتخاذ شد. ایران در عملیات بیت المقدس توانست شهر استراتژیک خرمشهر را فتح کند و شرایط را برای عراق و صدام حسین دشوار سازد. پس از فتح خرمشهر، جایگاه بین المللی ایران ارتقاء یافته بود، روحیه ای سرشار از امید در مردم و رزمندگان ایرانی پدید آمده بود، فروش نفت رشد قابل قبولی پیدا کرده بود و احتمال پیروزی صدام منتفی شده بود. اما هنوز برخی از شهرهای ایران مثل نفت شهر، سومار، قلاویزان و... در تصرف نیروهای عراقی بود. در این شرایط سه راهکار اساسی پیش روی مسئولان ایرانی برای ادامه راه وجود داشت.
آتش بس – مذاکره
توقف – انتظار
ادامه جنگ – بدون محدودیت در ورود به خاک عراق
دو گزینه ابتدایی نتوانست انتظارات مسئولان ایرانی را برای خاتمه دادن به جنگ برآورده کند و آنها پس از مشورت های فراوان تصمیم را بر آن بنا نهادند که گزینه سوم را انتخاب کنند و در عملیات بعدی خود وارد خاک سرزمینی کشور عراق بشوند. لازم به ذکر است نیروهای مسلح ایران تصمیم خود را برای ورود به خاک عراق در مرحله چهارم عملیات بیت المقدس (آزادسازی خرمشهر) گرفته بودند که بنا به دلایلی قادر به تحقق آن نشدند. اولین عملیات برون مرزی ایران در جنگ با عراق، در تیر ماه سال ۱۳۶۱ تحت عنوان عملیات رمضان آغاز شد.
در این مصاحبه که مربوط به سال ۱۳۹۴(بوده)و در خلال یک پژوهش علمی تهیه شده است، با سرتیپ بازنشسته توپخانه و ستاد «مسعود بختیاری» از نیروی زمینی ارتش جمهوری اسلامی ایران، افسر عملیاتی قرارگاه کربلا از طراحان عملیات بیت المقدس(عملیات آزادسازی خرمشهر) در خصوص نحوه طرحریزی، اجرای و در نهایت موفقیت عملیات بیتالمقدس گفتگویی صورت گرفته است.
در سلسله عملیات های چهارگانه نیمه دوم سال ۱۳۵۹ که همگی به نوعی به ناکامی انجامید، ارتش جمهوری اسلامی ایران عملاً مدیریت صحنه جنگ را بر عهده داشت. به نظر شما عوامل ناکامی ایران در این عملیات ها چه بود؟
اولاً باید بگویم که صحبت شما کاملاً درست است؛ مدیریت صحنه جنگ را ارتش بر عهده داشت. به این دلیل که در آن زمان هنوز سپاه پاسداران انقلاب اسلامی انسجام سازمانی پیدا نکرده بود. اساساً سپاه به عنوان فرماندهی کل تشکیل نشده بود و به صورت سپاه شهری با وظیفه انتظامی عمل میکرد. آقای ابوشریف و مرتضی رضایی که هر دو به فرماندهی سپاه منصوب شدند، اساساً معتقد به جنگیدن سپاه با دشمن خارجی نبودند و اعتقاد داشتند که سپاه وظیفه دیگری دارد.
اما تعدادی دیگر که از فرماندهان سپاه که عمدتاً متعلق به استان خوزستان بودند مثل آقای شمخانی، سردار رشید، احمد غلامپور و شهید احمد سوداگر اعتقاد داشتند که سپاه باید در جنگ برون مرزی نیز شرکت کند. غرض این بود که بگویم در سال اول جنگ مدیریت صحنه بر عهده ارتش است، زیرا نیروهای سپاه هم فاقد سازمان و هم فاقد تجربه هستند.
نیروهای مردمی نیز علی رغم همه شور و شوق و انگیزه خود که جای تردید ندارد، نه مجهز و نه آموزش دیده بودند. کسانی هم که اندک آشنایی داشتند از حد سرباز منقضی خدمت و یا درجهدار منقضی خدمت تجاوز نمیکرد. بنابراین مدیریت صحنه جنگ بر عهده ارتش بود اما ارتشی که دچار مسائل طبیعی و پالایشهای صورت گرفته بعد از هر انقلابی قرار میگرفت، شده بود. در واقع انقلاب یعنی تغییر طبقات اجتماعی. ارتش نیز باید خود را با هنجارها و شرایط جدید تطبیق میداد و توجیه میکرد. طبیعی بود که فرماندهان قدیم نمیتوانستند جایگاهی داشته باشند.
در اثر این مسائل دو فشار بر ارتش وجود داشت. مورد اول فشار بیرونی به ارتش بود که خود به دو بخش تقسیم میشد. یک فشار ضد انقلاب برای انحلال ارتش که عمدتاً گروههای چپ سردمدار این جریان بودند. فشار دیگر از طرف انقلابیون راستین و روشنفکران جامعه بود. تصور این افراد آن بود که ارتش یک ارتش آمریکایی است و کودتای ۲۸ مرداد را بار دیگر تکرار خواهد کرد.
یک فشار هم از درون خود ارتش از جانب نیروهای ارتش وجود داشت. نیروهای ارتش افرادی بودند که عمدتاً درک صحیحی از مفهوم آزادی نداشتند و فکر میکردند هر کس هر کاری که به دلخواهش است را انجام بدهد مفهوم آزادی شکل گرفته است.
بنابراین، بدون هیچ سوءنیتی اغلب دنبال منافع و مصالح شخصی خود بودند و یا فکر میکردند واحد به آن طوری که فکر میکنند مدیریت بشود بهتر است. مثلاً در یک واحدی سربازان به نوبت هفتگی فرماندهی واحد را در دست میگرفتند. در یک واحدی فرماندهی شورایی شده بود. این قبیل مشکلات پیش آمد و فشار از درون و بیرون بر ارتش بسیار زیاد شد و موجب گشت، انضباط ارتش خدشهدار بشود. هنگامی که انضباط دچار مشکل بشود، به تبع آن آموزش نیز دچار مشکل میگردد. همچنین نگهداری تجهیزات و آماده نگه داشتن نیروها نیز دچار مشکل میگردد.
بنابراین، ارتش با این سه مشکل اساسی مواجه بود و زیر یک فشار روانی شدید که ناشی از تبلیغات گروه های چپ مبنی بر انحلال ارتش بود قرار داشت. در این فشار تبلیغاتی تهمتهای بسیار ناروا و حتی ناموسی به نیروهای ارتش وارد میشد. در کنار این موضوعات، در هفته اول انقلاب مسئله پارهای نا امنی ها در بعضی از نقاط کشور پیش آمد. طبیعتاً نظام برای برقراری امنیت و برای حفظ تمامیت ارضی کشور نیاز به نیروی مسلح داشت. شهربانی و ژاندارمری آن زمان که امروز در قالب نیروهای انتظامی ناجا میشناسیم، چون در قبل از انقلاب در صف اول فرمانداری نظامی بودند تقریباً از بین رفته بودند.
ارتش همچنین درگیر برقراری تامین امنیت در غرب کشور و در آمل در شمال کشور و همچنین در خوزستان در جنوب غرب کشور است. نزدیک بیست ماه ارتش درگیر برقرای امنیت داخلی در کشور بود.
در کنار این، مسئله پاکسازی عناصر از نظر سیستم انقلاب و گروه هایی که تشکیل شده بود در ارتش ادامه داشت و به گفته شهید دکتر چمران وزیر دفاع وقت، ظرف ۲۰ ماه ۱۵۰۰۰ نفر در ارتش پاکسازی شدند. در کنار این پاکسازی یک سری از نیروها نیز خود از ارتش خارج شدند که اکثراً متخصصین حرفهای ارتش محسوب میشدند.
در کنار این، وزیر دفاع وقت با تصویب شورای عالی دفاع مدت سربازی را از ۲۴ ماه به ۱۲ ماه کاهش داد. این کاهش به خاطر این بود که سربازها هر روز به یکی از گروه های سیاسی متمایل میشدند. طبیعتاً خدمت ۱۲ ماه سرباز را در مرحله عملیاتی نگه نمیدارد. کسی که سرباز میشود ۴ ماه را در دوره آموزش رزم مقدماتی میگذراند. یک ماه را نیز به مرخصی میرود. از هفت ماه باقی مانده سرباز باید آموزش یگانی را در پادگان بگذراند. یعنی سرباز در دوره آموزش مقدماتی فقط با اصول اولیه سربازی آشنا میشود. کار کردن با توپ و تیربار و تانک و یا هر چیز مربوط به رسته را باید در آموزش انفرادی یگانی بگذراند. در حقیت در هر رستهای که خدمت میکنی باید آموزش مرتبط با رسته را در قالب آموزش انفرادی یگانی بگذرانید. در ۳ ماه باقیمانده باید آموزش اجتماعی یگان فراگرفته شود. یعنی اینکه گردان من چگونه با گردان کناری خود میتواند کار کند.
مخلص کلام این است که سرباز در یک سال اول آموزشی است. بعد از پایان یک سال تبدیل میشود به یک سرباز عملیاتی زیرا آموزش های مرتبط را طی کرده تا به یک تخصصی در حد خود رسیده است. حال شما این فرد را مرخص میکنید و یک سرباز دیگر را جایگزین او میکنید. در حقیقت شما هیچ وقت یک سرباز عملیاتی در اختیار ندارید. در کنار این ها وقتی شما مدت سربازی را به یک سال تقلیل دادید، بسیاری از رانندگان و خدمه توپ ما که یک مقداری نیاز به سواد بالاتری نیاز دارند تا بتوانند با این وسایل کار کنند که اکثر از درجهداران و افسران وظیفه بودند نیز رفته بودند. ارتش از لحاظ کادر پرسنلی دچار مشکل عمدهای شده بود. هم در رده بالا فرماندهانی را از دست داده بودیم به دلیل مسئله انقلاب، هم تعدادی خود از ارتش خارج شده بودند.
ذکر این نکته قابل توجه است که عنوان شده بود هر کس در هرجایی که دوست دارد خدمت کند. در نتیجه همه کسانی که تخصص تانک داشتند و در گرمای خوزستان خدمت می کردند و حتی دوره تخصص خود را در انگلستان دیده بودند به شهرهای خود انتقال یافتند. در نتیجه لشکر زرهی خالی از نیروی متخصص شده بود. ارتش نیز دچار مسائل امنیتی کشور شده بود و آموزش تخصصی خود را کنار گذاشته بود.
در حقیت ارتش به کار جنبی مشغول شده بود. آموزش، انضباط و تعمیر و نگهداری تجهیزات ارتش دچار مشکل شده بود. حال این ارتش با یک حمله بسیار قدرتمند خارجی مواجه شده است. یعنی مواجه با ارتشی که خود را دو سال آماده حمله کرده است. در آن زمان نیروی زمینی ارتش ۶ لشکر بیشتر نداشت. لشکر ۶۴ ارومیه، لشکر ۲۸ کردستان، لشکر ۸۱ زرهی کرمانشاه، لشکر ۹۲ زرهی خوزستان، لشکر ۱۶ زرهی قزوین، لشکر ۷۷ خراسان و لشکر ۲۱ که این لشکر، لشکر منحل گارد شاهنشاهی بود.
ما با چنین وضعی مواجه میشویم با هجوم دشمن؛ در حالی که بیش از سه لشکر ما نیز درگیر تامین امنیت در مناطق آشوبزده کشور است. در کنار این به هر دلیلی که مدیریت عالیه نظام باوری مبنی بر حمله عراق به کشور ندارد، اطلاعات و هشدار ارتش مبنی بر احتمال وقوع حمله عراق به کشور مورد قبول واقع نمیگیرد.
در درجه دوم موضوعی که از نظر من اهمیت بسیار دارد آن است که سیستم های اطلاعاتی ارتش ما منحل شده بود. چون از هر نوع سیستم اطلاعاتی برداشت ساواکی بودن داشتند. در حالی که سیستم اطلاعاتی ارتش کار انفرادی بر روی کسی انجام نمیدهد. سیستم اطلاعاتی ارتش بر روی زمین، دشمن، جو و تهدید کار میکند. آیا کسی با حکومت مخالف است یا خیر به سیستم اطلاعاتی ارتش ارتباطی پیدا نمیکند. ولی به دلیل اینکه برچسب ساواکی بودن بر روی نیروهای ارتش خورده میشد، خیلی از نیروها رفته بودند و در نتیجه سیستم اطلاعاتی ارتش آنگونه که باید نمیتوانست رصد ارتش عراق را انجام بدهد و چون سیستم اطلاعاتی شما از هم پاشیده بود، عناصری که برای شما از کشور مقابل خبر میآوردند شناخته شده بودند و یا به خاطر انحلال سازمان های کشور دیگر در دسترس نبودند.
بنابراین اطلاعاتی که از ارتش عراق وجود داشت، اطلاعات بسیار اندکی بود. آن اطلاعاتی که توسط حاضرین در مرز داده میشد نیز مورد قبول و باور نبود. در نتیجه عراق به یک مرتبه با هجوم سنگین ارتش عراق مواجه شد. اما بدون هیچ تعصب سازمانی نگاه کنید که چه سازمانی جلوی پیشروی دشمن را گرفت؟ یک لشکر ساده از نظر نظامی میتواند ۶۰، ۷۰ ، ۸۰ یا صد کیلومتر نظامی را پوشش بدهد. ولی لشکر ۹۲ خوزستان با استعدادی کمتر از ۴۰ درصد با مرزی معادل ۵۰۰ کیلومتر هر گوشه ای را بپوشاند باز از گوشه دیگر عده ای وارد میشوند.
بنابراین، در آغاز جنگ در شش، هفت روز اول ارتش عراق حدود ۱۵۰۰۰ کیلومتر از خاک سرزمینی کشور ما را به اشغال درآورده است. در بعضی از نقاط مثل دزفول در حدود ۹۰ کیومتر پیشروی کرده است. اما یک نکتهای در اینجا وجود دارد. اینکه در مقابل این هجوم هیچ اقدامی صورت نگرفته صحبتی کاملاً اشتباه است زیرا شهدایی هستند که متعلق به همان روزها اول جنگ هستند اما این مقاومت، مقاومتی متناسب با شدت حمله عراق نیست و لذا جلوی پیشروی عراق گرفته میشود و به حمله آن به تاخیر انداخته میشود و قبل از اینکه عراق به اهداف خود برسد پیشروی او متوقف میشود.
این نکته بسیار مهمی است. عراق به قصد اشغال خرمشهر، آبادان، شوش، اندیمشک، دزفول، شوشتر وارد خوزستان شده و قصد داشت به سمت ماهشهر حرکت کند زیرا خوزستان را از آن خویش میداند. به جز نیمی از خرمشهر در بقیه موارد موفق نبود و نیروهای عراقی در بیابان های خوزستان در نیمه راه هدف متوقف شدند. این مسئله قابل توجهای است که عراق به اهداف استراتژیکی مورد نظر خود نتوانست دست پیدا کند. جلوی این پیشروی را ارتش توانست بگیرد. نیروهای مردمی با علاقه بدون ترس از شهادت به جبهه آمده بودند اما در مقابل یک ارتش منظم باید با یک ارتش منظم جنگید. در مقابل تانک باید تانک قرار داد. در مقابل هواپیما باید هواپیما قرار داد. در مقابل هلیکوپتر، هلیکوپتر نیاز دارید. صرف ایثار و جانبازی نمیتواند از همه کاری جلوگیری کند. تخصص و تجهیزات نیز مطرح است.
البته حضور نیروهای مردمی خود روحی دهنده، تشویقکننده و یک عامل موثر میتواند باشد؛ اگر چه در بعضی از نقاط اغتشاش نیز به وجود میآورد. یک سری افراد برای کمک میآیند، اما به خاطر اینکه وارد به کار نیستند اختلال نیز در کار پیش میآوردند. اما نهایت کمک را نیروهای مردمی کردند. از مردم مناطق اشغالی نیز فقط مردم خرمشهر مقاومت کردند. سایر شهرها مردم شهر را تخلیه کردند یا در شهر بودند اما فشاری نبود. بین شش روز تا دو ماه ابتدایی جنگ بود که ارتش عراق در خاک ایران متوقف و به نوعی زمین گیر شد. ارتش عراق آمده بود تا به یک چیزی دست پیدا کند اما نتوانست. وقتی شما توانستید دشمن را متوقف کنید، آن وقت میتوانید به او حمله کنید. طبق روشها و اصول تاکتیکی باید ابتدا دشمن حملهور متوقف بشود. در واقع ابتدا باید او را مهار کنید.
این کار را ارتش انجام داد. در روز ششم بود که عراق درخواست آتشبس کرد. تقاضای آتشبس نشان دهنده این است که آنها فهمیدند که نمیتواند به اهداف مورد نظر خود دست پیدا کنند. عراق به ایران حمله نکرده تا در روز ششم درخواست آتش بس بکند. نیروهای موجود در خرمشهر ۳۴ روز مقاومت کردند. حتی نیروی زمینی برای جبران کمبود نیروی خود از ۷۵۰ دانشجوی دانشکده افسری به صورت سرباز در خرمشهر استفاده کرده است. در ۱۷ روز اول ۳۰ خلبان شهید شدند که این نشان دهنده آن است که چه مقدار پرواز انجام شده است.
در هوانیروز هم به همین شکل بود. یا حجم تیراندازی توپخانه ما نشان دهنده آن است که چه مقدار تیراندازی کرده با بتواند دشمن را متوقف بکند. به هر حال یک نتیجه بگیریم. متوقف کردن دشمن ظرف بیست روز تا دو ماه ابتدایی اقدامی بسیار بزرگ از نظر تاکتیکی بود و مانع از این شد که عراق به اهداف مورد نظر خود برسد. امروزه یکی از تعاریفی که در مورد پیروزی به کار میبرند این است که اگر شما مانع رسیدن دشمن به اهداف مورد نظرش بشوید شما پیروزید.
برای مثال، اسراییل در خلال جنگ ۳۳ روزه به داخل خاک لبنان حملهور میشود. نیروهای حزب الله نمیگذارند اسراییل به اهداف خود دست پیدا کند. اگر چه صدمات و لطماتی به حزب الله وارد شده، اما چون نتوانسته به اهداف خود برسد شکست خورده است. بنابراین همینقدر که ارتش عراق به اهداف خود نرسید و ظرف شش روز تقاضای آتشبس کرد، نشان دهنده خنثی شدن استراتژی حمله خود به ایران است. اینجا است که ما میگوییم عراق دچار شکست شد. از این پس ما به عراق حمله میکنیم.
جالب است که پس از گذشت بیست روز از حمله عراق به کشور در حالی که در بعضی از نقاط هنوز توسط عراق عقب زده میشویم، به عراق حمله میکنیم. حملهای هم که انجام میشود به چند دلیل است. یک بر اساس فشار افکار عمومی است. زیرا افکار عمومی به دلیل مسائل انقلابی به هیجان آمده و اصول نظامی را نمیشناسد و خواستار حمله به عراق میشود. مردم دچار خشم شده بودند زیرا عراقی که یک چهارم با وسعت و یک سوم ما جمعیت دارد به کشور حمله کرده است. به هر حال ارتش ناگزیر است که به افکار عمومی پاسخ بدهد. اطلاعات رسیده از عراق اطلاعات خوبی نیست.
ما در روز بیست و سوم مهرماه توسط لشکر ۲۱ که متشکل از لشکر ۱ و ۲ تهران بود که در حال ادغام شدن بودند، از این لشکر دو تیپ آن بر روی قطار بود که وارد اندیمشک شده بود و یک تیپ نیز در تهران بود. این لشکر با دو تیپی که از قطار پیاده میشوند در منطقه ای که شناسایی نشده، اطلاعاتی از آن به دست نیامده و منطقه را نمیشناسد دستور حمله داده میشود. از نظر اینکه به هدف خود دست پیدا نکردیم ما ناکام بودیم اما نکته آنجاست که دشمن فهمید علیرغم تمام کمبود توان حمله به او را داریم. دشمن متوجه شد که ما اشغال را نمیپذیریم. سر سازش با کسی را نداریم.
بنابراین، عملیات ارتش اگرچه به اهداف خود نمیرسد اما آثار طبیعی و دستاوردهایی دارد و آن نشان دهنده عزم جمهوری اسلامی و همچنین روحیه مقاومت در ارتش است. ضمن اینکه این چهار عملیات نیمه دوم سال۱۳۵۹، عملیات کوچک و محدود است. یعنی یک یا دو تیپ شرکت کردند و نه چند لشکر که در سال آخر جنگ ما شاهد آن هستیم. این عملیات ها، عملیات های کوچکی هستند که در شرایط بسیار خاص انجام میشوند. در واقع به اصطلاح شما یک پنجول به دشمن میکشید.
بنابراین، این که میگوییم ناکام است باید ناکامی را در شرایط خاص خود ببینیم و ضمناً اثرات ناکامی را درست بسنجیم. این اثرات ناکامی دشمن را در جای خود نگه داشته است. درست است که ما نتوانستیم به هدف خود دست پیدا کنیم، اما دشمن در جای خود ایستاد. ضمن اینکه در این سال اول جنگ هم، ارتش عملیات موفق هم دارد. چرا به تصرف تپه های الله اکبر و تصرف تپه های میمک در ایلام اشاره نمیشود؟ بنا به دلایل خاصی بر این چهار عملیات تاکید شده است. در صورتی که ما عملیات موفق هم داریم.
بله! ما میپذیریم که نتوانستیم هدف جغرافیایی را به دست آوریم. بر اثر فشار افکار عمومی با یک گردان یا یک تیپ به یک لشکر زرهی عراق حمله کردیم. اما همین قدر هم که ما به او حمله میکنیم عراق را از دستیابی آبادان صرف نظر میکنیم. ما با یک گردان جلوی دستیبای عراق به آبادان را میگیریم.
اینها خود به نوعی موفقیت محسوب میشود. خلاصه کلام اینکه میگویند این چهار عملیات به ناکامی منجر شد قدری بیانصافی است. باید نگاه کنیم به شرایط و جو موجود و به حجم نیروی به کار رفته در آن زمان و اثراتی که از خود به جای گذاشته است. شما با حداقل نیرو، با اطلاعاتی که درست نیست، در اثر فشار افکار عمومی ناچار شدید که پاسخ بدید به افکار عمومی زیرا عنوان میشد که اگر ارتش نمیتواند عملیات کند تکلیف او را مشخص کنیم. اما دستاورد آن تثبیت دشمن است.
پس نتیجه میگیریم که ناکامی به معنای شکست مطلق نبود. دستاورهای داشته که در پاره ای باکامی هم بوده است. عوامل آن چه بود؟ کمبود نیرو، عدم شناسایی زمین، انسجام نداشتن ارتش زیرا ارتش در ۶ ماه اول جنگ شروع به بازسازی خود کرد و در حال تجدید ساختار و بازگرداندن سربازان خود بود و از لحاظ نیروی انسانی، از نظر تجهیزات، از نظر آموزشی و با این وضع ارتش عراق را نگه داشته است.
بنابراین، لغت «ناکامی» یک لغت منصفانهای نیست. اگر واقعبینانه نگاه کنیم همان قدر که ارتش عراق را متوقف کردیم و مجبور کردیم تانک خود را به پشت خاکریز ببرد، این را ما جز موفقیت میپنداریم اگر چه مقداری از خاک ما را اشغال کرده است. اما دلایل اشغال و دلایل عدم حضور ارتش را باید در بیرون از ارتش جست و جو کرد.
در مرحله چهارم عملیات بیت المقدس عبور از مرز به منظور رسیدن به خاک عراق برای نیروهای ایرانی طرح ریزی شده بود. آیا فلش یا جهتگیری در کالک عملیاتی برای رفتن به سوی بصره صرفاً به همین فلش ختم میشد و شکل آرمانی داشت و یا نیروهای ایرانی قصد حرکت به سمت عراق را داشتند و بنا به دلایلی موفق به تحقق این امر نشدند؟ به فرض آنکه نیروهای ایرانی توان حرکت به سمت بصره را داشتند باز هم از مرز عبور میکردند؟
بله از ابتدا طرح ما این بود که از مرز خارج بشویم. یعنی در حقیقت یک عملیات چهار مرحلهای در نظر داشتیم. یعنی چهارگام پشت سر هم برداریم. در ابتدا از رودخانه کارون عبور کنیم و به منطقه آن طرف کارون برویم و نیروهای عراقی را عقب بزنیم و به لب مرز برسیم و از مرز عبور کنیم بپیچیم به سمت بصره و وقتی به سمت بصره رفتیم ارتباط عراق با خرمشهر قطع میشد. این را میگویند که احاطه دور یا دورانی. یعنی ما به جای اینکه از یک نقطه مستقیم به بیرون برویم از پنجره خارج میشویم. این طرح هم بر روی کاغذ و هم بر روی طرح ها بود و باید به مرحله اجراء در میآمد، اما در عمل وقتی ما مرحله اول و دوم را با موفقیت پیگیری کردیم و به خط مرزی رسیدیم، حالا وقت خارج شدن از مرز و حرکت کردن به سمت شرق بصره و چسبیدن به رودخانه اروند برای پدافند بود. اینجا عراق نیروهای خود را تقویت کرده بود و رسیدن به آنجا هفت، هشت روز برای ما طول کشیده شده بود و نیروهای ما خسته شده بودند و توان رزمی ما دیگر کفایت نمیکرد و بنابراین ما به جای اینکه به سمت بصره برویم و خرمشهر را به محاصره در بیاوریم، راه را نزدیکتر کردیم و از داخل خاک ایران و از داخل مرز به سمت خرمشهر حرکت کردیم و در شلمچه عراق را گرفتیم.
پس طرح شکل آرمانی نداشته است؟
خیر به هیچ وجه.
امیر هیچ سندی نیست که در طول عملیات بیت المقدس مذاکره ای با امام مبنی بر ورود به خاک عراق شده است؟
چرا اما نه به این شکل. فرمانده کل نیروهای مسلح هیچوقت در جزییات به این صورت دخالت نمیکند. اما عبور از مرز و ورود به خاک عراق تحت عنوان استراتژی نظامی ایران به تصویب حضرت امام رسیده بود. آن هم این بود که ایشان پس از فتح خرمشهر طی دو جلسه که یکی در روز ششم خرداد و دیگری در روز بیست خرداد ماه با اعضای شورای عالی دفاع شکل گرفت، ایشان از مسئولین سوال میکنند که شما قصد چه کاری را دارید؟ آنها پاسخ میدهند که ما برای تحقق خواستههای خودمان که عبارت بود از متجاوز اعلام کردن عراق، پرداخت خسارت عراق و خارج کردن عراق از سایر مناطق اشغالی باید یک فشار سنگین نظامی وارد کنیم تا خواستههای ایران محقق بشود. زیرا عراق نمیپذیرفت که از مناطق اشغالی خارج بشود و صحبتش آن بود که همین جا بر سر مرزهای جدید صحبت کنیم. ایشان این موضوع را تصویب کرده بود.
پس عملا عبور از مرز به عملیات رمضان موکول میشود؟
بله.
اگر زمانی که عملیات بیت المقدس طراحی میشد، همان موقع هم مذاکرات با امام خمینی شروع شده بود شاید شرایط بهتر بود!
شورای عالی دفاع با امام صحبت کرده بود. سازمان بالادستی نیروهای مسلح شورای عالی دفاع بود. اعضای شورا طرح را تصویب کرده بودند. یک نکته را اینجا عرض کنم. در مرحله خروج از مرز در ماموریتها آمده است که بنا به دستور آماده میشوند تک را به داخل خاک عراق انجام دهند. یعنی ما وقتی به مرز رسیدیم یک بار دیگر برای عبور از مرز سوال میکنیم. این یک لغت متداول نظامی است. بنا به دستور رده بالاتر اجازه عملیات داریم. مقام مسئول با توجه به شرایط و مقتضیات دستور به انجام دادن یا ندادن عملیات میدهد. ما طرحریزی را انجام دادیم اما خروج از مرز و وارد شدن به خاک یک کشور دیگر بنا به دستور یک مقام بالاتر انجام میدهیم و مسئله مربوط به مسائل سیاسی است.
پس در طرح عملیات بیت المقدس نیز بنا به دستور قید شده است؟
بله کاملاً؛ منتهی چون ما دیگر نمیتوانستیم ادامه بدهیم خود به خود سوالی هم مطرح نشد. حال در مرحله بعد باید تکلیف خود را با عراق روشن کنیم و دو مرحله باقی مانده عملیات بیت المقدس را اجرا میکنیم. در واقع عملیات رمضان آن دو مرحله باقی مانده از عملیات بیت المقدس است.
استراتژی جمهوری اسلامی ایران برای عبور از مرز بر چه اصولی استوار بود؟ آیا این صحبت که ارتش مخالف انجام تاکتیکی عملیات بود صحت دارد؟
استراتژی نظامی جمهوری اسلامی ایران برای عبور از مرز عبارت بود از تعقیب متجاوز در داخل خاک خود و تنبیه او. عراق به ما تجاوز کرده بود و اگر به خاطر داشته باشید امام میفرمود جنگ جنگ تا رفع فتنه. این رفع فتنه که یک آموزه دینی هم هست یعنی وقتی یک تجاوزی صورت گرفته باید چشم فتنه را کور کنید و لذا تنبیه متجاوز و به زانو درآوردن عراق ماموریت این عملیات بود. یعنی شما عراق را از منظر ضعف پای میز مذاکره بکشانید و تا زمانی که مناطقی از شما در دست ارتش عراق است وزیر خارجه عراق حرف شما گوش نمیدهد. او قصد امتیاز گیری دارد.
بنابراین، مسأله عبور از مرز استراتژی نظامی ما بود. استراتژی نظامی ملی ما ادامه جنگ بود و استراتژی نظامی ورود به خاک عراق بود. منطقه جنوب عراق و منطقه بصره برای اجرای این استراتژی انتخاب شد. ما بیش ازحدود ۱۶۰۰ کیلومتر با عراق مرز مشترک داریم. یک منطقه شمالی عراق است، منطقه دیگر منطقه میانی و روبری استان ایلام و کرمانشاه است و آخرین منطقه روبروی استان خوزستان است. استراتژی نظامی ما در تعقیب استراتژی ملی در ادامه جنگ و تنبیه متجاوز و مبتنی بر ورود به خاک عراق در منطقه جنوب و وصول به بصره بود . این امر متین نیز بود زیرا در شمال عراق کردستان قرار داشت که به اهمیت چندانی برای رژیم عراق نداشت. زیرا کردستان همیشه یک حالت خودمختاری و جدایی طلبی از عراق داشته است. در مرکز عراق نزدیکترین هدفی که میتوانید عراق را به زانو دربیاورید شهر بغداد بود که حدود ۲۲۰ کیلومتر از مرز ما فاصله داشت. ولی بصره در فاصله ۳۰ کیلومتری خاک ما و چسبیده به مرز بود. بصره دومین شهر عراق، بزرگترین بندر عراق، پرجمعیتترین شهر عراق بعد از بغداد و پیشبینی میشد که با تهدید بصره عراق قاعدتا باید تسلیم بشود.
آیا تصور درستی بود که با تهدید بصره رژیم عراق تسلیم میشود؟
به نظر ما شاید درست نبود. اما در نهایت شما باید این شهر بزرگ را به تصرف دربیاورید و آن وقت ببینید که عراق چه جوابی میدهد. جنگ را پایان دهیم یا اینکه به جنگ ادامه دهیم. ارتش نیز مخالف نبود. نظر تیمسار ظهیرنژاد این بود که ما در مرز پدافند قابل اطمینانی نداریم. زیرا مرز گسترده است. باید برویم و بچسبیم به یک مانع قابل پدافند. نزدیکترین مانع قابل پدافند رودخانه شط العرب یا اروند رود بود که از کنار بصره میگذرد. نظر امیر ظهیرنژاد مبتنی بر واقعیات و ادبیات نظامی بود که ما بتوانیم به یک زمین قابل پدافند بچسبیم چون در مرز در مقابل هجوم زمینی عراق دوباره آسیبپذیر میشدیم.
ولی این موضوع که مخالفت در ارتش صورت گرفت برمیگردد به یکی، دو نفر محدود؛ آن هم که نه با هدف کلی مخالف باشند، آنها می گفتند از آنجا که عراق از یک حمایت جهانی برخوردار است و عبور از مرز ما یک جنبه بینالمللی و فرامنطقه ای پیدا میکند و حکومت عراق تحت تاثیر سقوط قرار میگیرد و سیاست جهانی نمیپذیرد، زیرا که عراق در آن زمان جز دوستان و متحدان شوروی بود و لذا یک نوع افت بود برای شوروی که یکی از متحدانش سقوط میکرد. این موضوع باعث شد که یکی دو نفر میان حمله عراق در مرز و حمله به عراق در خارج مرز تفکیک قائل شوند. در خارج از مرز عوامل دیگری به کمک عراق خواهند آمد که همین هم شد. ولی مخالفتی که ارتش بایستد و بگوید من مخالفم نبود.
به نظر شما آیا اگر نیروهای ایرانی موفق میشدند منطقهای حتی استراتژیک و وسیع را اشغال کنند، مسئولین جمهوری اسلامی قائل به پایان رساندن جنگ میشدند؟
مشروط به اینکه عراق در مقابل خواسته های ما تسلیم میشد بله؛ خواسته های ما به این شرح بود:
۱. عراق بپذیرد متجاوز است.
۲. عراق بپذیرد که باید غرامت پرداخت کند.
۳. عراق از باقیمانده مناطق اشغالی خارج بشود و در نهایت ما میگفتیم نظام عراق و شخص صدام حسین این جنگ را برپا کرده است. اینها باید از کار برکنار بشوند.
حال با گرفتن بصره آیا عراق اینها را میپذیرفت؟! به نظر من امکان داشت نه. با تجربه امروز این حرف را میزنم. زیرا دو دفعهای که آمریکا به عراق حمله کرد، تا کاخ صدام حسین هم رفتند، اما او مقاومت میکرد. اما نکته اینجاست که این منطقه نزدیکترین هدفی بود که از آنجا میشد به عراق حمله کرد.
استراتژی جمهوری اسلامی ایران در عملیات رمضان درست نبود و موجبات ناکامی ایران در صحنه جنگ را پدید آورد. آیا راهکار بهتری برای ادامه جنگ نبود؟
استراتژی عملیاتی ما ممکن است در رمضان دچار نقص بوده باشد، اما استراتژی کلی غلط نبود. چرا راهکار بهتری بود به شرطی که وسایلش نیز آمده بود. راهکار بهتر این بود که شما از منطقه ایلام مستقیم به سمت بغداد تک کنید اما آنجا باید حدود ۲۲۰ کیلومتر پیشروی میکردید تا به بغداد میرسیدید و رفتن به سوی بغداد خود مواجه میشود با اعمال نفوذها و نظرهای خارجی و لذا از نظر تئوریکی مکان بهتری بود. حمله به سمت بغداد از طرف جبهه میانی راهکار مناسبی بود. اما از نظر عملیاتی و مقدورات موجود در توان ما نبود. منطقه بصره پاشنه آشیل عراق است. دو دفعه ای که آمریکا در سال های ۱۹۹۰ و ۲۰۰۳ به عراق حمله کرده، هر دو دفعه از سمت جنوب عراق حمله ور شده است. میتوانست از غرب و شرق و شمال هم بیاید اما این منطقه را انتخاب میکند.
آیا به صرف شکست ایران در عملیات رمضان، میتوانیم ماهیتاً بگوییم ادامه دادن جنگ پس از فتح خرمشهر اشتباه بود ؟
ما در عملیات رمضان نتوانستیم به هدف مورد نظر دست یابیم. تا هدف و تا نهر کتیبان و تا شمال بصره رفتیم اما نتوانستیم آن را تثبیت کنیم به خاطر این که قدرت نگهداری را نداشتیم. عراق تاکتیک جدیدی به کار برده بود. وقتی متوجه شده بود که هدف ما بصره است، نیروهای زبده و ورزیده خود را عقب نگه داشته بود و نیروهای دست دوم خود را جلو نگه داشته بود.
بنابراین، وقتی ما با زحمت خط را شکافتیم و به هدف خود رسیدیم تازه مواجه شدیم با نیروهای تازه نفس و آماده پاتک کننده دشمن که این کار را برای ما مشکل میکرد. عرض بنده این است که نگوییم عملیات رمضان با شکست مواجه شد. جمهوری اسلامی ایران نشان داد که تا حق خود را نگیرد دست از سر عراق بر نمیدارد و اراده خود را از مرحله حرف به مرحله عمل تبدیل کرد. تلفات و خسارات سنگینی هم به عراق در داخل مرز وارد شد و عراق متوجه شد که در معرکه بدی گیر افتاده است.
بنابراین، میتوانیم بگوییم که دستاوردهایی در اینجا داشتیم ولی از نظر مفاهیم نظامی نتوانستیم هدفمان را بگیریم و عراق هم پای میز مذاکره نیامد. شما نمیتوانید امروز درباره اتفاقات آن روز به راحتی قضاوت کنید. مثل این میماند که شما با ماشین شخصی از منزل خارج میشوید و در مسیر تصادف میکنید بعد بگویید ای کاش با اتوبوس رفته بودم. این حرف که میتوانستیم جنگ را تمام کنیم میتواند به عنوان یک فکر و فرضیه مطرح بشود، اما شما برگردید به شرایط سال ۱۳۶۱. در سال ۱۳۹۳ قضاوت شما میتواند فرق کند. شما هنوز نمیدانید که در عملیات رمضان شکست میخورید یا خیر. شما رمضان را با خیال راحت و با اطمینان جلو میروید و میگویید عراق دیگر ساقط شد. در ثامن الائمه، طریق القدس، فتح المبین و بیت المقدس ضربه محکمی به عراق زدید؛ چطور ممکن است عملیات پنجم ناکام بشود؟
بنابراین، باید در شرایط سال ۱۳۶۱ مقایسه را انجام داد. جوان خرمشهری که خانه و زندگانی اش ویران شده است، جوان آبادانی، جوان ماهشهری و... ده شهر ما ویرانه شده و حال شما به مرز رسیدید. فضای و هیجان انقلابی، خانواده شهدا، به هیجان آمدن یک نظام از پیروزیهای به دست آورده شده و به رخ کشیدن قدرت انقلابی خود، فضایی نیست که شما از آتشبس صحبت کنید.
امیر به عنوان آخرین سوال، از چه زمانی اختلاف میان فرماندهان ارتش و سپاه پدید آمد؟ آیا اختلاف ناشی از شکست در عملیات رمضان بود؟
اول اختلاف را معنی کنیم. اختلاف در روش جنگی و در نوع فرماندهی بود. از عملیات رمضان به بعد سپاه به این نتیجه رسیده بود که به یک بلوغ و تکامل عملیاتی رسیده است. بعد از دو سال جنگ به این نتیجه دست یافته بود که میتواند عملیات بزرگ را فرماندهی کند و توانش از ارتش هم بالاتر است. ارتش نیز با تفکرات و فرهنگ خود به جنگ نگاه میکرد زیرا ارتش تجهیزات محور است. سپاه این نگاه را نداشت. ارتش نگاه میکرد که اگر یک تانک، هواپیما و یا هلیکوپترش منهدم بشود، توانی برای جایگزین کردن ندارد در حالی که سپاه روز به روز به نیروهای مردمی اش اضافه میشد. جنگ که جلوتر میرفت و ما پیروز میشدیم، نیروهای بسیجی شایقتر و راغبتر میشدند.
در نهایت ارتش نه از نظر ترس و از روی احتیاط بلکه به دنبال راهکارهایی بود که بتواند حداقل هزینه به حداکثر نتجیه دست پیدا کند. در حالی که سپاه با یک روحیه انقلابی که امروز از آن به عنوان روحیه شهادتطلبانه یاد میشود معتقد بود که هدف را از بین میبریم. این دو اختلاف دیدگاه باعث میشود که شما اختلاف روش پیدا کنید. در حد دعوا نیست. من میگویم این روش را انجام بدهیم بهتر است، شما میگویید خیر راهکار من بهتر است.
اینجا سر آغاز دو نوع نگاه به جنگ است که در سال ۱۳۶۲ خود را به وضوح نشان داد. ما در سال دوم یک حالت دو فرماندهی داریم اما متوجه میشویم که دو فرماندهی کار پیش نمیرود. ارتش به خصوص شهید صیاد شیرازی معتقد به وحدت فرماندهی بود بودن اینکه بخواهد وجود سپاه را نفی کند.
پس امیر از عملیات رمضان به بعد وحدت فرماندهی ترک خورده بود. درست است؟
بله؛ ولی تا پیش از عملیات خیبر در سال ۱۳۶۲ کاملاً خود را نشان میداد و همین امر دلیل شد که در آغاز سال ۱۳۶۲ یک سازمان جدید در نیروهای مسلح پدید بیاید. یک قرارگاهی با نام خاتم الانبیا تشکیل میشود که در راس آن رئیس جمهور وقت آیت الله خامنه ای قرار گرفته و ایشان به عنوان فرمانده سه واحد را زیر نظر دارد. ارتش جمهوری اسلامی، سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و سازمان جهاد سازندگی. این سه سازمان با یکدیگر هماهنگ میشوند. در سال جنگ ارتش مدیریت جنگ را بر عهده داشت.
در سال دوم فرماندهی به صورت ترکیبی بود؛ گرچه بنده اعتقاد دارم که ارتش به خاطر تخصص و تجهیزات حرف اول را در جبهه میزد. اگر بخواهیم ببینیم فرمانده اصلی چه کسی بوده باید به دنبال فرمانده نظامی بگردیم اگر چه شهید صیاد شیرازی هیچگاه این ادعا را نداشت. از سال ۱۳۶۲ به بعد ما در کنار یکدیگر قرار میگیریم و قرارگاه خاتم ما را فرماندهی میکند.
پس امیر نقطه صفر این اختلاف عملیات رمضان است؟
به نظر من رمضان است اما بیشتر این امر در عملیات والفجر مقدماتی مشهود میشود که ارتش با صراحت با راهکار سپاه برای ورود به خاک عراق مخالفت کرد.
۲۷۲۱۹
برای دسترسی سریع به تازهترین اخبار و تحلیل رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید. کد خبر 1901122